علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

تک تک واژگان هر شعری ،
عشقی را بروز میدهند
که نویسنده اش
هنوز هم عاشق است...

پ ن : نظرات شما دوستان عزیز
قوت قلبی ست از جانب قلب مهربانتان
ما را از این مهربانی بی بهره نگذارید...

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عدالت» ثبت شده است

حق با پدرم بود

طلب ، گنج است...

اگر جایی طلبی داشتی و تلاش کردی و ندادند

خودت را ناراحت نکن

چرا که طلب ، گنج است

روزی هست که مجبورند حق تو را بدهند

روزی که شاید خیلی ها به آن روز اعتقادی نداشته باشند

ولی 

  • علی رجبی

خدا رو چه دیده ای؟؟

شاید گناه من

همان نگاه کودکی بود که در ایستگاه

به دنبالم بود...

همان کودکی که با صدایش

در فکر فروش آدامسی به من بود...

و عجله ای که آن موقع همراهم بود...

گناهم شکستن دل همان کودک بود...

همان دلی که ساده و صاف و بی ریا بود...

اما او کودکی بیش نبود

حال بزرگ شده و حتی لحظه ای مرا یادش نیست

ولی چه گیرا بوده است دعایش

باید خدا رو شکر کنم که او مرا فراموش کرده است

با یک دعایش این چنین زندگی مرا وارون کرده است

وای به این زندگی اگر او هر روز و هر شب مرا با آه و نفرینش یاد میکرد...پناه بر خدا...

و اما گناه تو

(ادامه در ادامه مطلب)

  • علی رجبی

زن ها حق دارند

حرف یک عمر زندگیست

حق دارند تو را به مردی دیگر

مردی با شرایط مالی بهتر ترجیح بدهند

هرچند عمری با تو بوده اند

هرچند قول و قراری گذاشته باشند

آنها حق دارند...!!

مرد ها هم حق دارند

(ادامه ی متن در ادامه ی مطلب)

  • علی رجبی