علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

تک تک واژگان هر شعری ،
عشقی را بروز میدهند
که نویسنده اش
هنوز هم عاشق است...

پ ن : نظرات شما دوستان عزیز
قوت قلبی ست از جانب قلب مهربانتان
ما را از این مهربانی بی بهره نگذارید...

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معشوقه» ثبت شده است

"در من انگار کسی در پی انکار من است"
یک نفر در دل من سخت طلبکار من است 
در درون سر من جنگ مخوفیست به پا
پشت این جنگ و جدل قلب وفادار من است
در جهان تک و تنها شدگان گمشده ام
خود من ، این خود تنها شده سربار من است
اعتماد غلط من شده

  • علی رجبی

به او بگویید دوستش دارم...

زبان مرا ،نوشته هایم را ، حتی شعرهایم را

هیچ نمیفهمد...

نمیدانم ، دوست داشتن کجایش نامفهوم است...

به چه زبانی بگویم ، بنویسم ، بخوانم که بداند دوستش دارم...

بگوییدش عاشقی این گوشه ی شهر دور از او می نویسد

سطر به سطر ، بیت به بیت حتی کلمه به کلمه

که" او را دوستش دارم"...

بگوییدش رسوای پایین و بالای شهر شده است عشقش

بگوییدش مسخره ی کوچه و برزن شده است شعرهایش

بگوییدش که من دوس...

صبر کنید!!!

شما چه؟؟ زبانم را میفهمید؟؟ نوشته هایم را میفهمید؟؟ اصلا عشق را میفهمید؟؟

میفهمید که عشق دیوانه ام کرده است...؟؟

که من هیچ نمیدانستم از شعر ولی عشقش شاعرم کرد..؟؟

اصلا این ها همه هیچ ، شما چه؟؟

دوست داشتن را میفهمید..؟؟

#علی_رجبی

  • علی رجبی

شلوغ ترین جای جهان 

دل من است...!!

که جان و جهانم در آن 

جا خوش کرده است...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

گاهی وقتها که در حالت تنهایی 

بیشتر از همه وقت ها تنها میشوم

به دنبال بهانه هایی میگردم برای شاد بودن

مثلا شب که میشود

به فردای خودم فکر میکنم

به اینکه تا چه ساعتی از ظهر میتوانم بخوابم!!

میدانی

دوره ی من و تو ، بد دوره ای شده است

هرچه باعث شادی ست 

همه هزینه هایی دارد که لعنت کند خدا 

باعث و بانی اش را

ولی مگر از خواب هم شادی ای ارزان تر میتوان یافت؟؟

البته اگر دل و دلتنگی هایم 

مجالی به چشم و ذهنم برای خواب بدهد...

بگذریم

بهانه های شادی زیادند

مثلا 

  • علی رجبی

کاش عیدی در بین ما آدم ها بود

 که پس از روزهای دوری و جدایی

در آن عید

دوری حرام بود...

همچو فطر که در آن روزه حرام است...

کاش عیدی بود

 که در آن زکات دوست داشتن و عشق 

واجب بود...

همچو زکات فطره...

کاش...

کاش با رویت روی ماه معشوق

با گفتن تکبیر دوست دارم های معشوق

این عید 

یک روزی آغاز می شد...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

دیر فهمیدم

هربار دسری ، نوشیدنی یا غذایی با سلیقه ی خودش سفارش میداد

هیچ وقت ، هیچ وقت تا آخر تمامش نمیکرد

هربار هم میپرسیدم چرا نمیخوری؟

میگفت دیگر دوست ندارم... سیر شدم... میلی ندارم...

همان سفارشی که خودش با سلیقه ی خودش انتخاب میکرد...

و چقدر دیر فهمیدم

من هم سلیقه ی او بودم

من هم انتخاب او بودم

و من هم روزی دلش را خواهم زد

و یک روزی از من سیر خواهد شد

و یک آن روز آخر اتفاق افتاد...

حالا میفهمم که چقدر دیر فهمیدم...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

مراقب دوستان معشوقه ی خود باشید...

مراقب حسادت دوستان معشوقه ی خود باشید...

آنها از پشت خنجر نمیزنند

بلکه اسلحه ای با تیرهای حسادت پر میکنند و 

منتظر میمانند و منتظر میمانند تا شکافی مابین شما و او رخ دهد

آنجاست که تیر خلاص را به قلب این رابطه میزنند...

در زمان ناراحتی ها دوست ترین دوست او میشوند

در زمان قهرها و دوری ها آیات جدایی را در گوش او تلاوت میکنند...

همان دوستانی که در حالات دیگر از آنها خبری نیست

همان دوستانی که در مواقع احتیاج از آنها خبری نیست...

و چه نمیکنند این دشمنان در پوست دوست...

دشمنانی که حتی نزدیکان خود را قربانی میکنند

و وارد رابطه شما میکنند 

تا رابطه ی شما و معشوقه ی شما نابود شود

مراقب دوستان معشوقه ی خود باشید...

مراقب حرفها و رفتارهای دوستان معشوقه ی خود باشید...

#علی_رجبی

  • علی رجبی