علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

تک تک واژگان هر شعری ،
عشقی را بروز میدهند
که نویسنده اش
هنوز هم عاشق است...

پ ن : نظرات شما دوستان عزیز
قوت قلبی ست از جانب قلب مهربانتان
ما را از این مهربانی بی بهره نگذارید...

طبقه بندی موضوعی

۴۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تنهایی» ثبت شده است

هرچه از آن من بود سد راهش شد تا بماند ؛

این من

این دل

این غرور و احساسم...

سدشکن خوبی بود یا که سد من خوب نبود؟؟؟

#علی_رجبی

  • علی رجبی

شنبه همان جمعه است

فقط به خاطر بودن با دیگران و در جمع

مجبور است تظاهر به خوشحالی و سرزندگی کند

وگرنه صاحب خانه ی دل که نباشد

شنبه هم دلگیر و دلتنگ است...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

خدا را خواستم که بازگردد

پاییز شد...

خدا را التماس کردم که برگردد

سرد شد...

خدا را سوال کردم که کجا هست؟!

باران شد...

خدا را پرسیدم که یادش به یادم هست؟!

ناگهان ، در باران این هوای سرد پاییزی

غروب شد...

لحظه ی رفتن خورشید بود که فهمیدم

خدا از خلقت بنده های بی وفایش

چه دلگیر و غمگین 

میبارد...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

به آمدن یک روز خوب یقین دارم

آنچه محال است آمدنش ،

آمدن یک شب خوب است...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

تنهایی اگر بد بود

خدا تنها ، نبود...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

همه مزه های دنیا را چشیده ام

حتی تنهایی

عاشقی

بی وفایی...

فقط مزه ی "ماندن یار" ماند

که مزه مزه کردنش

به دلم ماند...

آخ...

آخ که به یاد یارم

دلم برای بودنش

آب افتاد...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

گاهی وقتها که در حالت تنهایی 

بیشتر از همه وقت ها تنها میشوم

به دنبال بهانه هایی میگردم برای شاد بودن

مثلا شب که میشود

به فردای خودم فکر میکنم

به اینکه تا چه ساعتی از ظهر میتوانم بخوابم!!

میدانی

دوره ی من و تو ، بد دوره ای شده است

هرچه باعث شادی ست 

همه هزینه هایی دارد که لعنت کند خدا 

باعث و بانی اش را

ولی مگر از خواب هم شادی ای ارزان تر میتوان یافت؟؟

البته اگر دل و دلتنگی هایم 

مجالی به چشم و ذهنم برای خواب بدهد...

بگذریم

بهانه های شادی زیادند

مثلا 

  • علی رجبی

بخیر شدن شب ها برایم دیگر

محال است

بخیر شدن صبح هم برای خودش 

رویایی شده است...

یک نفر

یک نفر باید فقط پیدا شود

تا "غروب جمعه ام" را 

بخیر کند...

یک نفر که ترجیحا

فقط باید ،

"تو" باشد...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

چیزی به غروب جمعه نمانده است...

 در این غروب دلگیر جمعه

قصد آمدنی ، نداری؟؟

این جمعه هم در گذر است و به دنبالش عمر من...

می ترسم

می ترسم

می ترسم روزی قصد آمدن کنی

که همان روز بنویسند بر سر کوچه ی بن بست عاشقان

در انتظار طلوع آمدنش

برای رسیدن به وصال یارش

خیره به غروب جمعه

این فرهادِ مجنون نیز

درگذشت...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

جنس عشق را چشیدم و کشیدم...

به بودنش 

به دیدنش

 معتاد شدیم...

بعد رفتنش

در نبودش

خمار شدیم...

ویران شدیم...

بی خواب شدیم...

بیمار شدیم...

تنها شدیم...

چه " آدم سوز" است

عشقی که جنسش بی وفایی ست...

#علی_رجبی

  • علی رجبی