علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

تک تک واژگان هر شعری ،
عشقی را بروز میدهند
که نویسنده اش
هنوز هم عاشق است...

پ ن : نظرات شما دوستان عزیز
قوت قلبی ست از جانب قلب مهربانتان
ما را از این مهربانی بی بهره نگذارید...

طبقه بندی موضوعی

۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشقانه» ثبت شده است

"در من انگار کسی در پی انکار من است"
یک نفر در دل من سخت طلبکار من است 
در درون سر من جنگ مخوفیست به پا
پشت این جنگ و جدل قلب وفادار من است
در جهان تک و تنها شدگان گمشده ام
خود من ، این خود تنها شده سربار من است
اعتماد غلط من شده

  • علی رجبی

سلام
کاری نداشتم فقط خواستم یادآوری کنم که پاییز برگشت ، همان فصل شیرین کتاب عاشقان ، همانی که تو همیشه منتظرش بودی...
هنوز هیچ کسی آدرس خیابانهای دو نفره ی صبح پاییز را نمیداند،
از لطافت آفتابی که خمیازه کشان چشم باز میکند و میخندد ، از گروه کر گنجشکانی که نشسته بر استیج انار و خرمالو قطعه بهشت را زمزمه کنان تمرین میکنند و نسیم صبحگاهی که تن نیمه عریان پاییز را با عطر آمیخته از سردی شب و گرمی روز نوازش میکند هنوز هیچ کسی باخبر نشده است...
دستش را بگیر و به صبح بزن ، به پیاده روی های دو نفره ، به همان کوچه پس کوچه هایی که تا چشم راه میرود دیوارهای کاه گلی با تاجهای زرد و نارنجی شاه شاخه های درختان دوشادوش هم یکدیگر را بدرقه میکنند ، به همان جای همیشگی قرارهایمان...
به همانجایی که برای اولین بار در بند آغوشم اعتراف کردی دوستم داری و لحظه رهایی از همان بند بود که اقرار کردی دوستم داری...
بهانه نیاور تنبل دوست داشتنی و 

  • علی رجبی

گفتمش
به خدا دوست ات دارم ،
او که نه اما خدا گفت : 
خیلی خوب میدانم...

#علی_رجبی

  • علی رجبی
گذاشتم برود ، بدود
پی اویی که میخواهد و دوست دارد...
نیمه ی راه ، ابتدا یا انتها !
نمیدانم کجا بود که از خستگی ایستاد
از حرکت افتاد ،
قلبی که امیدوار به دیدار
شتابان 
می شتافت...
#علی_رجبی
  • علی رجبی

ناگهان برگرد و
سر زده بیا !
چون آفتاب حین باران ؛
تنها اینگونه آمدن ست که غبار رفتنت را
در آسمان چشمان بارانی ام
میشوید و میزداید و پاک میکند...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

خسته ام ، خسته تر از آنکه ''نرو...لطفا باش...''
رفتنت میزند از دور به دل زخم و خراش
.
خسته از ''من'' ، ''تو'' و این جاده ی تا ''ما'' رفتن
پیچ آشتی و خم قهر و خطر.... گاز ، یواش
.
خسته از عشق ، از این لذت توام با درد
سحر در سینه که رازش نشده هرگز فاش
.
خسته از نقشه کشیدن ، نرسیدن به تو باز
خسته از حسرت خفته 

  • علی رجبی

دوستت دارم
چون ابلیس خدا را !
که غیر از تو کسی نیست
لایق صد سجده ی در ثانیه ی
این قلب عاشق...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

تمام زندگی یک آدم همیشه تنها
در دو روز خلاصه میشود...
روزی که او آمد و
روزی که او رفت...
مابقی روزها فقط مرور خاطرات است...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

باید بیشتر تمرین کنم!!
دقیقا سی و سه ثانیه پیش
برای همیشه فراموش شده بودی
که دیدم
استکان چایی که برایت پر کرده بودم
سرد و دست نخورده
باقی مانده...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

زمستان ، بازار گرم جیب های خالی...
برای آنهایی که دیگر توانی برای در دست داشتن دستهایش ندارند ؛
برای آنهایی که درگیرند در گیر و دار جادوی ابدی چشمهایش ؛
برای من ، تو ، ما و تمام آنهایی که قایق رویاشان در مسیر شناخته ترین سرزمین ناشناخته ، عشق ، لابه لای مرداب تنهایی به گل نشسته...
زمستان , فصل جدیدی از ادامه ی تکرار روزهای تنهایی...
#علی_رجبی

  • علی رجبی