علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

تک تک واژگان هر شعری ،
عشقی را بروز میدهند
که نویسنده اش
هنوز هم عاشق است...

پ ن : نظرات شما دوستان عزیز
قوت قلبی ست از جانب قلب مهربانتان
ما را از این مهربانی بی بهره نگذارید...

طبقه بندی موضوعی

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رفتن» ثبت شده است

بین این دل نفهم و عقل گیر کرده بودم

تنها راهش همانی بود که هم دلم هم عقلم

موافق آن بودند

تسبیح مادرم را برداشتم

همانی که همیشه لابه لای جانمازش بود

همانی که میگفت مبترک شده است...

تصمیم درستی بود

شروع کردم

میبخشم

نمیبخشم

میبخشم

نمیبخشم...

بین بخشیدن و نبخشیدنت

بین دل و عقلم گیر کرده بودم

فقط

  • علی رجبی

آش دهان سوزی نبود ، بودنش

ولی 

بد دلی سوزاند ، رفتنش...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

بعضی ها ، آدمها را مثل قرص می بینند

قرص های آرامش بخش

این بعضی ها برای آرام شدن و داشتن آرامش با شما وارد رابطه میشوند

و وای به روزی که نتوانید آرامشان کنید

شما را مانند یک پوکه خالی قرص دور میریزند

و در اولین و نزدیک ترین مکان ممکن قرصی دیگر برای خود تهیه میکنند...

این بعضی ها اصلا به شما و دل شما توجهی ندارند

بلکه 

  • علی رجبی

رفتنت را محالی بود غیرممکن!!

محال و غیرممکن را میشود باور کرد

رفتنت را هرگز...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

زمان ؛

واژه ای که تغییر داد حرف هایت را

واژه ای که تغییر داد قول و قرارهایت را

"خواهم ماند" برای آینده 

که تو در گذشته میگفتی...

"ماندم" برای گذشته 

که تو حال گفتی...

"می مانم" برای حال 

که تو 

هیچ وقت

نگفتی...!!

زمان ؛

واژه ای که نشان داد "تو" را...

واژه ای که نشان داد "عشق تو" را...

#علی_رجبی

  • علی رجبی