علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

تک تک واژگان هر شعری ،
عشقی را بروز میدهند
که نویسنده اش
هنوز هم عاشق است...

پ ن : نظرات شما دوستان عزیز
قوت قلبی ست از جانب قلب مهربانتان
ما را از این مهربانی بی بهره نگذارید...

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غروب» ثبت شده است

خدا را خواستم که بازگردد

پاییز شد...

خدا را التماس کردم که برگردد

سرد شد...

خدا را سوال کردم که کجا هست؟!

باران شد...

خدا را پرسیدم که یادش به یادم هست؟!

ناگهان ، در باران این هوای سرد پاییزی

غروب شد...

لحظه ی رفتن خورشید بود که فهمیدم

خدا از خلقت بنده های بی وفایش

چه دلگیر و غمگین 

میبارد...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

باید تنها بود

یا که دل شکسته

یا که جفا دیده

تا فهمید

"طلوع"

تا چه حد دلگیر تر و غم انگیز تر از 

"غروب" است...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

چه فرق دارد که امروز

پنچ تا شنبه باشد

یا که یک جمعه؟!؟

آدمی که دلمرده باشد

یا که یارش کنارش نباشد ،

روزهای هفته 

هر چه باشد یا نباشد

فرقی دیگر

ندارد...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

نه عصر پنجشنبه

نه غروب جمعه

نه حتی صبح شنبه

هیچ کدام فرقی ندارد

وقتی اویی که باید باشد

دیگر نباشد...

#علی_رجبی

  • علی رجبی