یک نفر در دل من سخت طلبکار من است
"در من انگار کسی در پی انکار من است"
یک نفر در دل من سخت طلبکار من است
در درون سر من جنگ مخوفیست به پا
پشت این جنگ و جدل قلب وفادار من است
در جهان تک و تنها شدگان گمشده ام
خود من ، این خود تنها شده سربار من است
اعتماد غلط من شده "از خودزدگی"
خودخوری های شبانه که سزاوار من است
حکم درگیر شدن با دل و در خاطره ها
حبس خون در جگر و دیده ی بیدار من است
عاشقی جرم قشنگیست که هر سابقه دار
حال و احوال دلش چون دل خونبار من است
شده دلتنگی من باعث "خود کشتن" من
بغض در فاصله هم حلقه ی بر دار من است
در سکوتی که خودم غرق شده در خود من
عاقبت روز و شبی نوبت کشتار من است
خواستم با غزلی شاد کنم حال دلم
حیف که ، چشمه ی غم در دل اشعار من است
خواستم تا که فراموش شود باز نشد
این "نشد ها" سر احساس خطاکار من است
من بدهکار خودم یا که طلبکار خودم؟
این سوالیست که دایم ، گردن بار من است
آمدم تا خود من با خود من صلح کند
دیدم آنچه مانده باقی ، آوار من است
#علی_رجبی