علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

تک تک واژگان هر شعری ،
عشقی را بروز میدهند
که نویسنده اش
هنوز هم عاشق است...

پ ن : نظرات شما دوستان عزیز
قوت قلبی ست از جانب قلب مهربانتان
ما را از این مهربانی بی بهره نگذارید...

طبقه بندی موضوعی

۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن ادبی» ثبت شده است

با من حرف بزن ؛
موسیقی صدای تو در من
دلتنگی را خواب میکند...
بخوان عاشقانه ی "دوستت دارم" را
تا بر روی لبهای تو
"دوستت دارم" را
نت به نت
گام به گام
لب خوانی کنم...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

ما نسل محبوس شده در دایره ی تنهاییم...
به شعاع روشنی از خاطرات
و به مرکزیت یک "او"
در محیطی تاریک 
از گذشته ای نه چندان دور
نه چندان نزدیک
سخت ویران و خوب حیرانیم ؛
خاطرات هرچه شعاعش بیشتر
وسعت دایره ی تنهایی
بیشتر و بیشتر و بیشتر...

#علی_رجبی

  • علی رجبی
گذاشتم برود ، بدود
پی اویی که میخواهد و دوست دارد...
نیمه ی راه ، ابتدا یا انتها !
نمیدانم کجا بود که از خستگی ایستاد
از حرکت افتاد ،
قلبی که امیدوار به دیدار
شتابان 
می شتافت...
#علی_رجبی
  • علی رجبی

ناگهان برگرد و
سر زده بیا !
چون آفتاب حین باران ؛
تنها اینگونه آمدن ست که غبار رفتنت را
در آسمان چشمان بارانی ام
میشوید و میزداید و پاک میکند...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

زمین هنوز هم گرد است
آسمان آبی ست
کوه ها دست به سینه
ساکت و آرام نشته اند
دریا لب ساحل را
موج به موج میبوسد
ماه در بزم شبانه ی ستارگان میرقصد
و باد آورده را باد میبرد ،
همه چیز سرجای خودش است...
دیگران میگویند ؛ 
ورنه بعد تو این دنیای بهم ریخته ی من
هر روز قیامت است...
قیامت...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

تمام زندگی یک آدم همیشه تنها
در دو روز خلاصه میشود...
روزی که او آمد و
روزی که او رفت...
مابقی روزها فقط مرور خاطرات است...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

زمستان ، بازار گرم جیب های خالی...
برای آنهایی که دیگر توانی برای در دست داشتن دستهایش ندارند ؛
برای آنهایی که درگیرند در گیر و دار جادوی ابدی چشمهایش ؛
برای من ، تو ، ما و تمام آنهایی که قایق رویاشان در مسیر شناخته ترین سرزمین ناشناخته ، عشق ، لابه لای مرداب تنهایی به گل نشسته...
زمستان , فصل جدیدی از ادامه ی تکرار روزهای تنهایی...
#علی_رجبی

  • علی رجبی

تو را بی پشیمانی

بی انصراف

تو را بی ترس از اشتباه

بی تصور پایان راه ،

تو را چون سفری بی بازگشت به مریخ 

تو را با هیجانی ماندگار

با ذوق و اشتیاقی بی انتها

تو را با تمام احساس آدمِ عاشقِ حوا

تو را 

  • علی رجبی

قفسی ساخته ام بهر امید

حبس در آن 

دل و جان را میزنم بر عشق تاکید

تا رسم سویِ آنی که رسیدن به او هست بعید...

گر بریزد پر و بالم در اسارت

نامم که شاید بنامند

"مجنونی اهل شهادت"

#علی_رجبی

  • علی رجبی

مثلا شرط بسته باشیم هرکه برد هرچه خواست...

دقیقه 90 باشد که تیمم گل آخر را بزند...

اَخم کنی و فحش هایت را شروع کنی

یکی به خودت و یکی به تیمم

یکی به من و یکی به تیمت...

آخ که چه شیرین است عصبانیت هایت

من بخندم و تو غر بزنی...

من باز بخندم و تو باز فحشم بدهی...

با اَخم و قهر بگویی شرطت

بگویم

"بوسه ای در آغوش بی اعصابت..."

#علی_رجبی

  • علی رجبی