هرچه از آن من بود سد راهش شد تا بماند ؛
این من
این دل
این غرور و احساسم...
سدشکن خوبی بود یا که سد من خوب نبود؟؟؟
#علی_رجبی
- ۰ نظر
- ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۱۴
هرچه از آن من بود سد راهش شد تا بماند ؛
این من
این دل
این غرور و احساسم...
سدشکن خوبی بود یا که سد من خوب نبود؟؟؟
#علی_رجبی
ارزان فروختم این بار گران را
"دل" را...
دادمش به اویی که نمیدانست
شیوه ی "دل داری" را...
#علی_رجبی
هزار شب قصه بافتی تا بگویی
عاشق و دلباخته و مجنون و دلدار منی ؛
تا یکمین روز
پس از آن هزاره ی شب ، بروی
تا بگویی قصه هایت همگی
فانتزی بود و دروغ و ساختگی ؟؟!!
#علی_رجبی
به آمدن یک روز خوب یقین دارم
آنچه محال است آمدنش ،
آمدن یک شب خوب است...
#علی_رجبی
گیریم که باز عاشق و دلباخته ی خَلقی بشویم
ز کجا پیدا ،
یار باشد و یار ماند و ماندن بداند؟؟
#علی_رجبی
نگینی نشان عشقش کرد
با دست خود نثار دستم کرد...
چشم هر نا اهلی را
از من و دستم
با نگینش دور میکرد...
به عشقش خوش بودیم و هر روز
عاشقت تر از دیروزم میکرد...
وقت دلتنگی
نشانش
آرام و آرامم
لعنت به ساعت زنگ دار اتاقم
شکستم...
تا آخرین بارش شود
مرا در با تو بودن
بیدار میکند...
#علی_رجبی
تلخ یعنی
نبود خنده های شیرین یارت
هنگامی که بیفتد یادت
به یادش...
و تلخ تر از آن تلخی
هنگامی ست که عشقت
پیِ عشقش
مدت ها
رفته باشد...
#علی_رجبی
دلتنگ که شدی
مقاومت نکن!!
بگذار همه چیز روال خودش را داشته باشد
به او فکر کن
گریه هم اگر لازم شد
چشم را راهی کن
حتی سیگار هم اگر دلت کشید
همراهش روشن کن و پشت هم دود کن...
هرچقدر با ذهنت
در برابر دلتنگی ها
مقاومت کنی
خودم بودم ،
با دستان خودم
دلم را
غرورم را
احساساتم را
حتی قطره قطره اشک چشمانم را
قربانی راهش کردم
بلکه بماند...
نمیدانم
قربانی ام را خدا حلال ندانست
یا که او
آدم قدرنشناسی بود!!!
این همه قربانی کم است مگر؟؟!!
آن هم قربانی کردن غرورم
به دست خودم؟؟
#علی_رجبی