آنچنان در حق من و این دل دعا کردند
که آخر در کنارم
در آغوشم
محکم مرا بغل کرده است...
نمی رود
نمیخواهم برود
این یک بار ماندنی ست
عشقش به من این بار
واقعی ست
فقط یک چیز
- ۰ نظر
- ۰۶ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۵۹
آنچنان در حق من و این دل دعا کردند
که آخر در کنارم
در آغوشم
محکم مرا بغل کرده است...
نمی رود
نمیخواهم برود
این یک بار ماندنی ست
عشقش به من این بار
واقعی ست
فقط یک چیز
حق با پدرم بود
طلب ، گنج است...
اگر جایی طلبی داشتی و تلاش کردی و ندادند
خودت را ناراحت نکن
چرا که طلب ، گنج است
روزی هست که مجبورند حق تو را بدهند
روزی که شاید خیلی ها به آن روز اعتقادی نداشته باشند
ولی
پیچیده اش نکنید
حتی انکارش هم نکنید
عشق هست
آدم عاشق شدنش هم هست
ولی...
آدم با وجدان کم است !!
که اگر گفت میمانم
بماند
که سر بحث و قهری
جا نزند
که وقت رفتن...
اصلا آدم با وجدان
بعد قول و قرارش بر ماندن و عشقش
لحظه ای فکر رفتن ،
نمیکند...
حال اگر رفت
نگویید عشق نیست و عاشق نیست
بگویید وجدان نیست و آدم با وجدان نیست...
#علی_رجبی
بین این دل نفهم و عقل گیر کرده بودم
تنها راهش همانی بود که هم دلم هم عقلم
موافق آن بودند
تسبیح مادرم را برداشتم
همانی که همیشه لابه لای جانمازش بود
همانی که میگفت مبترک شده است...
تصمیم درستی بود
شروع کردم
میبخشم
نمیبخشم
میبخشم
نمیبخشم...
بین بخشیدن و نبخشیدنت
بین دل و عقلم گیر کرده بودم
فقط
خواست همه چیز را گردن من بیندازد
اینکه بعد از چند سال نخواست بماند
اینکه وفادار نماند به وفای من
اینکه خیانت کرد و با دیگری رفت
آن هم بعد چندین سال...
از اخلاق بدم گفت
از لجبازی هایم
از اینکه
شده است شب بخوابی و صبح بیدار بشوی
ولی آدم دیگری باشی؟؟
شده است در لحظه ای عادت های زندگی ات
وارونه شود و جور دیگری شود؟؟
میشود...
درست همان شبی که گفت دیگر نمیشود
درست همان لحظه ای
این روزا همه دنبال متن های کوتاه هستند
کسی به نوشته های بلند توجهی نمیکند
فکر کنم تو هم یکی از همانها هستی...
این همه بلند نوشتم که
"بمــــــــــــــــــــــــــــان"
که
هوای آدم هایی که صاحب نوشته های غمگین هستند را داشته باشید
فکر نکنید آنها نمیتوانند عاشقانه بنویسند
از عشق و زلف و خنده و یار و بوسه
میتوانند...
حتی خیلی هم بهتر و ماهرتر از خیلی های دیگر
ولی دروغگو نیستند...!!
نمیتوانند از حسی بگویند که خود هیچ ندارند...
برای