عجب مسافتی...
تاب و توانم را گرفته و لب تشنه ام
سحر تا افطار را میگویم!!
سحر جدایی از تو
افطار دیدار دوباره ی تو
خسته و درمانده ام
خسته ی دوری از تو...
تشنه ام
تشنه ی بوسه بر لبان تو...
اندکی کوتاه بیا بانو
این مسافت را کوتاه کن
بیا و افطار مهمانم کن
با صدایت ربنای افطارم باش
با خنده هایت اذان افطارم باش
با بوسه بر لبانت روزه ام باز کن
با دیدن چشمانت غرق در نمازم کن
با ماندنت ...
نرو
بمان و شیرینی این سفره ی افطارم باش...!
#علی_رجبی
- ۰ نظر
- ۱۹ آذر ۹۶ ، ۱۰:۳۶