به خیالش رنج میکشم از رفتنش...
دیگران هم میپندارند که در نبودش درد میکشم
ولی...
تنها این پاکت سیگار است که میفهمد
واقعا چه میکشم از نبودش...
#علی_رجبی
- ۰ نظر
- ۰۵ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۵۵
به خیالش رنج میکشم از رفتنش...
دیگران هم میپندارند که در نبودش درد میکشم
ولی...
تنها این پاکت سیگار است که میفهمد
واقعا چه میکشم از نبودش...
#علی_رجبی
همه تقصیرش گردن من
اصلا خُرد شود این گردن اگر ندهد گردن
تو بیا
غنچه ای از باغ بهشتت میهمانم کن
با داغی لبان سرخت این گردن را
داغش کن...
که در این جهنم دنیا
چه میچسبد حرارت های بهشتت ...
ما را نیست باکی از آن جهنم و آن دنیا
تا تو باشی و این بوسه های آتشین
بهشت همینجاست و همین هم آغوشی...
#علی_رجبی
بوسه های او را دوست میدارم...
هم شیرین است و هم تند و تلخ
تا لب از او جدا نکنم ، لب از لبم برنمیدارد
همیشه همراهم هست
چه در خوشحالی هایم و چه در ناراحتی هایم
هم قدم و همراه قدم زدن هایم هست
با من آهنگ گوش میدهد ، همان آهنگی که من گوش میدهم...
فکر کنم دوباره عاشق شده ام...!!
ولی اینبار فقط به خاطر وفادر بودنش هست که او را میخواهم...
آخر میدانی
بوسه ای از آتش عشقی ماندگار
بر لب خاموش و سرد سیگار
عجب عاشقانه ی زیبایی در این روزگار
یکی جان میدهد تا دیگری بگیرد جان
یکی می میرد و دیگری می ماند نیمه جان
دوری و حسرت بوسه ای دوباره
دلتنگی و عشقی نیمه کاره
در دل سیگار میزند آتشی غمناک
و چه دردناک...
ذره ذره ی وجود سیگار میشود دود و بخار!!
اما...
چه بود؟
جنس بوسه ی تو را...؟
که پس از تو
از حسرت دیدار دوباره ی تو
دلتنگی و
بوسه ی دوباره ای از تو
این چنین تمام وجودم را آتش زده
و ذره ذره نفس هایم را پر از دود کرده؟
#علی_رجبی