علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

تک تک واژگان هر شعری ،
عشقی را بروز میدهند
که نویسنده اش
هنوز هم عاشق است...

پ ن : نظرات شما دوستان عزیز
قوت قلبی ست از جانب قلب مهربانتان
ما را از این مهربانی بی بهره نگذارید...

طبقه بندی موضوعی

۴۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تنهایی» ثبت شده است

دل خوش بودیم به همین ماه پر نور

به همین نور شب های تنهایی کم نور

به همین هم صحبت نزدیک و یاور دور

به همین مهتاب و همین سنگ صبور

این همه گرفتی از من و این دل

بس نبود؟؟

یار و خنده و زندگی و این خواب و خیال را

که تو همه سند زدی و گرفتی و بردی

این آخرین همدم و هم صبحت شب های ما را

تو نگیر...

به نام خودت قسم

که شب های ما خودش تار است

از آنی که هست

تاریک ترش نکن...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

آنچنان در حق من و این دل دعا کردند

که آخر در کنارم

در آغوشم

محکم مرا بغل کرده است...

نمی رود

نمیخواهم برود

این یک بار ماندنی ست

عشقش به من این بار

واقعی ست

فقط یک چیز

  • علی رجبی

نه شبی ماند برای خواب

نه روزی برای خیال

نه حتی دلی برای دوست داشتن دیگران...

این بود ، تمام آنچه نبودت

بر سر من و این دل 

آورد...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

شب ها را میخوابم در نبودت

غصه ای نیست شب ها 

که رفته ای و نمانده ای و تنها شده ام این روزها

هرشب که خاطره های تو به ذهنم حمله ور میشود

جمله ای به دلم میگویم که آرام میگیرد...

"اندکی صبر

وقت سحر نزدیک است"

و همین جمله آتشی خاموش میکند در دلِ سوخته و سوزانم

که آرام و ساکت و بی صدا میخوابد این دل بی قرارم 

میخوابد به امید دیدارت

در فردا و صبحی دیگر...

هر صبح اما

داستان فرق میکند

تا بیدار میشود نام تو را میخواند

به دنبال تو این خانه ی متروکه را قدم میزند

برای یافتن تو ، کل شهر را خبردار میکند...

مگر آرام میگیرد این دل بی زبان و نفهمم

دیگر هیچ حرف و هیچ جمله ای رامش نمیکند...

حق دارد !!

سحر شده است و 

  • علی رجبی

امشب

دلم با نبودت کنار نیامد

بهانه ی تو را دارد

خودت که نمیخوانی و قصد آمدنی هم که نداری

لااقل بگذار من بیایم

به خواب راحت و آرامی که بعد از رفتنت داری...

بیایم که فقط تو را ببینم

تا این دل کمی آرام بگیرد...

اگر آمدم اما

اندکی خنده نثار این دل بیچاره ی بیمارم کن

بخند تا که خندان شود این دل بی جان و جانانم

بخند تا بمانم تا ابد در خواب خندانت

بمانم تا دیگر صبحی نبینم

بمانم همانجا 

محو تماشای جانان و جانم

بمانم که در این دنیا

بی تو زنده ماندن

دیگر محال است...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

سوی من اگر می آیید

آهسته گام بردارید...

حوالی من

آسمان خون میبارد و زمین

به خرده های شکسته ی دلم شده است تزیین...

مبادا که چشمتان بسوزد و دلتان خون شود...

که مبادا تقصیرش به پای یار دیرینم قفل شود...

گناه رفتنش خود به تنهایی

بار سنگینی ست که به دوش دارد...

راه سفرش را 

دشوار تر از آنی که هست

نکنید...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

خستم از تلخی ها

از حقیقت رفتن و نبودن ها

از دل نوشته های اندوهناک..

از حرف ها و نوشته های خودم..

میخواهم حرف تازه ای بزنم

شیرین باشد

موجب شادی دل باشد 

بگویم مثلا :

  • علی رجبی

ه خوابم به خیالم گاهی اوقات

تو نیا

روز و شب وقت خلوت به سراغم

تو نیا...

بگذر از من تا که ببینم طعم تنهایی

چیست

همانی که بود و

دیگر از آن خبری نیست...

بگذر از من

  • علی رجبی

سکوتم را نبین

دلم فریاد میزند اسمت را...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

بعضی ها ، آدمها را مثل قرص می بینند

قرص های آرامش بخش

این بعضی ها برای آرام شدن و داشتن آرامش با شما وارد رابطه میشوند

و وای به روزی که نتوانید آرامشان کنید

شما را مانند یک پوکه خالی قرص دور میریزند

و در اولین و نزدیک ترین مکان ممکن قرصی دیگر برای خود تهیه میکنند...

این بعضی ها اصلا به شما و دل شما توجهی ندارند

بلکه 

  • علی رجبی