قفسی ساخته ام بهر امید
حبس در آن
دل و جان را میزنم بر عشق تاکید
تا رسم سویِ آنی که رسیدن به او هست بعید...
گر بریزد پر و بالم در اسارت
نامم که شاید بنامند
"مجنونی اهل شهادت"
#علی_رجبی
- ۰ نظر
- ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۰۱
قفسی ساخته ام بهر امید
حبس در آن
دل و جان را میزنم بر عشق تاکید
تا رسم سویِ آنی که رسیدن به او هست بعید...
گر بریزد پر و بالم در اسارت
نامم که شاید بنامند
"مجنونی اهل شهادت"
#علی_رجبی
باور کنی یا نکنی میخواهم تو را فراموش کنم !!
دلم میخواهد
آمدنت
عاشق شدنت
بی وفا شدنت
رفتن و نماندنت را
از یاد ببرم...
انگار که تویی اصلا نیامده بوده است که بخواهد اینگونه برود...
بروم به چند سال پیش
جایی که هنوز عاشق تو نشده بودم...
بشوم همان آدم قبل از تو
همان که قبل از تو .........
صبر کن
شده است شب بخوابی و صبح بیدار بشوی
ولی آدم دیگری باشی؟؟
شده است در لحظه ای عادت های زندگی ات
وارونه شود و جور دیگری شود؟؟
میشود...
درست همان شبی که گفت دیگر نمیشود
درست همان لحظه ای
حقه ای بود که تقدیر به گردن گرفت
رفتن او را
سرنوشت به تقصیر گرفت
غافل از این بخت و از این طالع شوم
این دل او بود
که راه رفتن ،
در پیش گرفت...
#علی_رجبی