بین این دل نفهم و عقل گیر کرده بودم
تنها راهش همانی بود که هم دلم هم عقلم
موافق آن بودند
تسبیح مادرم را برداشتم
همانی که همیشه لابه لای جانمازش بود
همانی که میگفت مبترک شده است...
تصمیم درستی بود
شروع کردم
میبخشم
نمیبخشم
میبخشم
نمیبخشم...
بین بخشیدن و نبخشیدنت
بین دل و عقلم گیر کرده بودم
فقط
- ۰ نظر
- ۰۱ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۵۲