بس که افسوسِ اشتباهات تلخم را خورده ام
دلم میسوزد و میگیرد...
عجب تلخ بود
شیرینیِ دروغِ عاشق
بودنش...
#علی_رجبی
- ۰ نظر
- ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۲۳
بس که افسوسِ اشتباهات تلخم را خورده ام
دلم میسوزد و میگیرد...
عجب تلخ بود
شیرینیِ دروغِ عاشق
بودنش...
#علی_رجبی
بعد از شکسته شدن دلم ،
تنها شکستی که دلم را
ناامید میکند ،
شکسته شدن چوب خداست...
#علی_رجبی
کاش عیدی در بین ما آدم ها بود
که پس از روزهای دوری و جدایی
در آن عید
دوری حرام بود...
همچو فطر که در آن روزه حرام است...
کاش عیدی بود
که در آن زکات دوست داشتن و عشق
واجب بود...
همچو زکات فطره...
کاش...
کاش با رویت روی ماه معشوق
با گفتن تکبیر دوست دارم های معشوق
این عید
یک روزی آغاز می شد...
#علی_رجبی
بوسه ای از آتش عشقی ماندگار
بر لب خاموش و سرد سیگار
عجب عاشقانه ی زیبایی در این روزگار
یکی جان میدهد تا دیگری بگیرد جان
یکی می میرد و دیگری می ماند نیمه جان
دوری و حسرت بوسه ای دوباره
دلتنگی و عشقی نیمه کاره
در دل سیگار میزند آتشی غمناک
و چه دردناک...
ذره ذره ی وجود سیگار میشود دود و بخار!!
اما...
چه بود؟
جنس بوسه ی تو را...؟
که پس از تو
از حسرت دیدار دوباره ی تو
دلتنگی و
بوسه ی دوباره ای از تو
این چنین تمام وجودم را آتش زده
و ذره ذره نفس هایم را پر از دود کرده؟
#علی_رجبی