آینه هم خندید
موی سپید و چهره ی جوانم را که دید
شرح حال گفتم و چهره و مو ،
همه شد نیست و ناپدید...
خرد شد
تکه تکه شد
چیزی از آن آینه ی خندان نماند باقی ...
به گمانم گذشته ی منِ پیر جوان
از درون شکست داد آینه ی سربی را...
ببین
آینه خندان هم تاب نیاورد
آنچه که رفتنت
بر سر من دلشکسته
آورد...
#علی_رجبی
- ۰ نظر
- ۳۰ دی ۹۶ ، ۱۹:۲۰