ناگهان برگرد و
سر زده بیا !
چون آفتاب حین باران ؛
تنها اینگونه آمدن ست که غبار رفتنت را
در آسمان چشمان بارانی ام
میشوید و میزداید و پاک میکند...
#علی_رجبی
- ۰ نظر
- ۰۵ دی ۹۷ ، ۱۳:۰۹
ناگهان برگرد و
سر زده بیا !
چون آفتاب حین باران ؛
تنها اینگونه آمدن ست که غبار رفتنت را
در آسمان چشمان بارانی ام
میشوید و میزداید و پاک میکند...
#علی_رجبی
زمستان ، بازار گرم جیب های خالی...
برای آنهایی که دیگر توانی برای در دست داشتن دستهایش ندارند ؛
برای آنهایی که درگیرند در گیر و دار جادوی ابدی چشمهایش ؛
برای من ، تو ، ما و تمام آنهایی که قایق رویاشان در مسیر شناخته ترین سرزمین ناشناخته ، عشق ، لابه لای مرداب تنهایی به گل نشسته...
زمستان , فصل جدیدی از ادامه ی تکرار روزهای تنهایی...
#علی_رجبی
"عشق" یعنی "ماندن"...
وقت سختی و خستگی هایش
پا به پایِ یار ،
باقی ماندن...
وقت دوری و دلتنگی هایش
چشم به راه یار ،
منتظر ماندن...
وقت تنهایی و غم هایش
در فکر یار ،
وفادار ماندن...
هرچه باشد غیر از این
شعری ست که فقط
شعار سر میدهد...
#علی_رجبی