علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

تک تک واژگان هر شعری ،
عشقی را بروز میدهند
که نویسنده اش
هنوز هم عاشق است...

پ ن : نظرات شما دوستان عزیز
قوت قلبی ست از جانب قلب مهربانتان
ما را از این مهربانی بی بهره نگذارید...

طبقه بندی موضوعی

۹۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشقی» ثبت شده است

حواسم پرت خنده هایش شد

دلم به چال گونه هایش افتاد...

چه حواس پرتی شیرینی

عجب سقوط زیبایی...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

دلی در حوالی کوچه پس کوچه های عشق

نزدیک خیابان خزان

روبروی پارک برگریزان

لابه لای نم نم باران

گمشده است...

از یابنده تقاضا میشود

نیمه ی گمشده ی مرا

به سوی جاده ی عشق

به سمت خانه ی دل

روانه کند...

مژدگانی شما محفوظ است...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

ساعت هم به عقب برگشتن و جبران کردن را میداند

ولی توی مثلا آدم 

نه...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

خیره به چشمانم

آینه را پرسیدم

خدا کیست؟؟

خدا چیست؟؟

پاسخی خندان داد

درونم بین که خودآ ،

درونِ درونم هست...

نام اعظمش "دل" و نام دیگرش "وجدان" است...

تا که بیدار باشد و هوشیار

تا که رحم دارد و مهربان

خودآ ،

درونت میشود ظاهر و آشکار...

خواستم بپرسم که کجا بود

وقت رفتن یارم خدایم...!!

اندکی اندوه گرفت درونش را...

اندکی بخار برونش را...

نم نمی شوری چشم غمگینش را

که خودآ یم بیدار بود اما

خودآ یش خواب بود 

و بی رحم

و بی وفا...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

میان این همه گلهای رنگارنگ و زیبای چمن زار

چشمم به جمال سرخ و چشمان سیاهش افتاد

بی خود از این جمع و عشوه ی گل های برگ دار

با چشم چیدم و بوییدم و بوسیدم و عشقش به جانم افتاد...

امان...

امان از این گونه های سرخش...

امان از این سرخی لب هایش...

امان از این سیاهی چشمانش...

امان از این مهر و محبت و عشوه های نازش...

وای بر من و  این دیده و این چشمم

که دیدم در باد رقص موهای پریشانش...

کور شد از دیدن گلی دیگر چشمانم

که در یادم جا خوش کرده است خنده هایش...

چه کنم من

چه کند دل

  • علی رجبی

دقیقا با همان لحن

که در آن حالت مجنون شده ی شب

دور از من

دورتر از من

خوردی به خدایت سوگند

"بی تو من میمیرم

تا ابد

عاشقت میمانم"

به تو من میگویم

در همین حالت دلتنگ شده ی شب

دور از تو

دورتر از آن دوری آن شب

دقیقا

بعد از آن شکست دلم

شکست عهد و پیمانت

"بی تو من

زنده ام اما

زنده ای چون من 

مرده است"

به خدایم سوگند

تا ابد

این دل من

عاشق آن شب مجنون شده ی تو

مانده است

یا که میماند..."

#علی_رجبی

  • علی رجبی

لعنت به ساعت زنگ دار اتاقم

شکستم...

تا آخرین بارش شود

مرا در با تو بودن

بیدار میکند...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

اندکی چشم مرا سست شده است

درست است؟؟

شهریور است یا که پاییز و خزان است؟؟

نور آفتاب دلم سرد و

ریزش موی سرم پاییز است...

داغ دل را چه بگویم

که چون تابستان ، 

حار و سوزان است...

هرچه دور می نگرم یار نمی بینم

عاشق شده ام ولی

معشوقه ای در کار ، نمی بینم...

چشم من کور ، ببینید شماها

من خزانم ؟؟

یا که فصلم ، 

فصل تنهایی و اندوه و 

جفا هست؟؟

#علی_رجبی

  • علی رجبی

قسمِ جانِ من و جانِ خودش خورد

"میمانم..."

قسمِ جانِ خدا خورد

میماند...

جانِ من هیچ

جانِ خودش در خطر است

خدا هم هیچ

روزگار رحمش کند...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

به هر دری زدم که قفل داشت...

یاد مادرم افتادم!!

یاد دعاهایش!!

که همیشه شاه کلیدی 

از سوی خدا 

در دست داشت...

#علی_رجبی

  • علی رجبی