علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

تک تک واژگان هر شعری ،
عشقی را بروز میدهند
که نویسنده اش
هنوز هم عاشق است...

پ ن : نظرات شما دوستان عزیز
قوت قلبی ست از جانب قلب مهربانتان
ما را از این مهربانی بی بهره نگذارید...

طبقه بندی موضوعی

۱۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

آینه هم خندید

موی سپید و چهره ی جوانم را که دید

شرح حال گفتم و چهره و مو ،

 همه شد نیست و ناپدید...

خرد شد

تکه تکه شد

چیزی از آن آینه ی خندان نماند باقی ...

به گمانم گذشته ی منِ پیر جوان

از درون شکست داد آینه ی سربی را...

ببین

آینه خندان هم تاب نیاورد

آنچه که رفتنت

بر سر من دلشکسته

 آورد...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

عشق را باید در قفس حبس کرد

درِ آن را محکم بست و از آن مراقبت کرد!!

مرغ عشقم را که پراندم ، بی وفا شد

عشقش فراموش و جفت او تنها شد

از همه بدتر

جفتش تنها شد و مرد ؛

او عاشق مرغی دیگر شد...

آن که مرغ عشق بود این چنین شد!!

امان از عشق این روزهای آدم ها...

وای به حال آدم ها و دل آدم ها...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

آش دهان سوزی نبود ، بودنش

ولی 

بد دلی سوزاند ، رفتنش...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

این روزا همه دنبال متن های کوتاه هستند

کسی به نوشته های بلند توجهی نمیکند

فکر کنم تو هم یکی از همانها هستی...

این همه بلند نوشتم که

 "بمــــــــــــــــــــــــــــان"

 که

  • علی رجبی

ارزش نداشت...

گوش دادن به حرف هایش

وقتیکه در دروغ گفتن

حرف نداشت...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

هوای آدم هایی که صاحب نوشته های غمگین هستند را داشته باشید

فکر نکنید آنها نمیتوانند عاشقانه بنویسند

از عشق و زلف و خنده و یار و بوسه

میتوانند...

حتی خیلی هم بهتر و ماهرتر از خیلی های دیگر

ولی دروغگو نیستند...!!

نمیتوانند از حسی بگویند که خود هیچ ندارند...

برای 

  • علی رجبی

دل بریدی و گذاشتی به کنارم

در کوزه گذاشتی که بنوشم آن همه آبش

رفتی و بر دل ما زخمی به جا ماند

کوزه برداشتیم که بنوشیم که شود زخم دلم پاک

آخ که چه شور است

چه تلخ و چه عجیب است

چه تند و چه غریب است..!!

وای بر من و بر ما

آن که آب نیست

آن 

  • علی رجبی

میدانم که میشود

میشود دوباره خوشحال بود

دوباره خندید

دوباره عاشق شد

دوباره کسی را دوست داشت

دوباره خاطره ساخت...

میدانم که میشود

اصلا نه دوبار بلکه چندین بار...

ولی این تو هستی که نمیدانی

نمیدانی که همه این دوباره ها و چند باره ها

همه تکراریست...!

تکراری که در همه آن ها حضور داری

تکراری که همه آنها مرا به یاد تو می اندازند...

همه آن میشودها شدنیست 

ولی فراموش کردن تو در آن تکرارها ناشدنیست...

حال تو بگو

باز هم میگویی میشود؟ 

فراموش کردن تو را میگویم...

نادیده گرفتن حضور تو در دلم را...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

حقه ای بود که تقدیر به گردن گرفت

رفتن او را

سرنوشت به تقصیر گرفت

غافل از این بخت و  از این طالع شوم

این دل او بود

که راه رفتن ،

 در پیش گرفت...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

بیا برگردیم به عقب

من و تو باهم

به چند سال پیش

میخواهم نشانت بدهم

من هم میتوانستم بروم 

نه یک بار بلکه چندین بار

ولی ماندم

چون 

  • علی رجبی