علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

تک تک واژگان هر شعری ،
عشقی را بروز میدهند
که نویسنده اش
هنوز هم عاشق است...

پ ن : نظرات شما دوستان عزیز
قوت قلبی ست از جانب قلب مهربانتان
ما را از این مهربانی بی بهره نگذارید...

طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چوب خدا» ثبت شده است

دل بریدی و گذاشتی به کنارم

در کوزه گذاشتی که بنوشم آن همه آبش

رفتی و بر دل ما زخمی به جا ماند

کوزه برداشتیم که بنوشیم که شود زخم دلم پاک

آخ که چه شور است

چه تلخ و چه عجیب است

چه تند و چه غریب است..!!

وای بر من و بر ما

آن که آب نیست

آن 

  • علی رجبی

هربار به خیانت او فکر میکنم

در دلم آشوب میشود...

ولی کمی که میگذرد آرام میشوم

خدا رو حس میکنم

مثل مادری که در آغوشم میگیرد

مثل پدری که سرم را بر شانه هایش میگذارد

مثل خواهری که با من درد و دل میکند

وقتی در ذهنم به کارهای او فکر میکنم

به خیانتش

تنها خداست که با من حرف میزند

"آرام باش

بسپار به من

بگذار شاد باشد

شادی تو هم فرا میرسد

بگذار برود

تو هم یادت برود من این کار او را فراموش نمیکنم

آرام باش

من هستم"

خدا را دوست دارم

چون

تنها خداست که حال مرا میفهمد

تنها خداست که حضورش آرامم میکند...

تنها خداست که جواب کارهای تو را خواهد داد...

 برای همین ، همه چیز را سپرده ام دست خودش...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

عشق واقعی را زمان و مکان مشخص میکند

هیچ وقت تا به زمان و مکانش نرسیدید فکر نکنید که او واقعا عاشق شماست

این عاشقی نیست این وابستگیست

زمان و مکانش همان هست که در آن همیشه جدایی رخ میدهد

در آن همیشه خیانت رخ میدهد

زمانش آن زمانیست که شما گرفتارید

زمانش آن زمانیست که او از شما دلخور است

زمانش آن زمانیست که 

  • علی رجبی

هرجا از خوبی هایت خرج کردی

از خصوصیات خوبت ولخرجی کردی

و

خندیدند

دل شکستند

مسخره کردند

حرمت شکستند

بی حد و اندازه شوخی کردند

همانجا دست نگه دار

همانجا بشناس

دوست ، رفیق ، آشنا ...!!

با خوبی میشود بهترین دوستان را شناخت

فقط کمی خوب باش

خوب بودن خیلی خوب است...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

خدا رو چه دیده ای؟؟

شاید گناه من

همان نگاه کودکی بود که در ایستگاه

به دنبالم بود...

همان کودکی که با صدایش

در فکر فروش آدامسی به من بود...

و عجله ای که آن موقع همراهم بود...

گناهم شکستن دل همان کودک بود...

همان دلی که ساده و صاف و بی ریا بود...

اما او کودکی بیش نبود

حال بزرگ شده و حتی لحظه ای مرا یادش نیست

ولی چه گیرا بوده است دعایش

باید خدا رو شکر کنم که او مرا فراموش کرده است

با یک دعایش این چنین زندگی مرا وارون کرده است

وای به این زندگی اگر او هر روز و هر شب مرا با آه و نفرینش یاد میکرد...پناه بر خدا...

و اما گناه تو

(ادامه در ادامه مطلب)

  • علی رجبی

زن ها حق دارند

حرف یک عمر زندگیست

حق دارند تو را به مردی دیگر

مردی با شرایط مالی بهتر ترجیح بدهند

هرچند عمری با تو بوده اند

هرچند قول و قراری گذاشته باشند

آنها حق دارند...!!

مرد ها هم حق دارند

(ادامه ی متن در ادامه ی مطلب)

  • علی رجبی