علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

تک تک واژگان هر شعری ،
عشقی را بروز میدهند
که نویسنده اش
هنوز هم عاشق است...

پ ن : نظرات شما دوستان عزیز
قوت قلبی ست از جانب قلب مهربانتان
ما را از این مهربانی بی بهره نگذارید...

طبقه بندی موضوعی

۱۱۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

درود و سپاس

بابت

حضور پرمهرتون و همیشگی تون

امیدوارم همیشه و همه حال ، حال دلتون شاد و لبتون خندون باشه


ممنون میشم نظرات خودتون در مورد دلنوشته ها اعلام کنید

ایراد و نقد و پیشنهاد

هرچه باشد گوش و دل ما شنواست...

سپاس و سپاس و سپاس


  • ۰۷ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۳۲
  • علی رجبی

چیزی به غروب جمعه نمانده است...

 در این غروب دلگیر جمعه

قصد آمدنی ، نداری؟؟

این جمعه هم در گذر است و به دنبالش عمر من...

می ترسم

می ترسم

می ترسم روزی قصد آمدن کنی

که همان روز بنویسند بر سر کوچه ی بن بست عاشقان

در انتظار طلوع آمدنش

برای رسیدن به وصال یارش

خیره به غروب جمعه

این فرهادِ مجنون نیز

درگذشت...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

قصد کرده ام

دهخدا را از ابتدا تا آخرین جلدش بخوانم

مرور کنم تک تک واژگان را

بفهمم معنی کلمات را...

میخواهم واژه ای بیابم تا توصیف کند

عشقی را که واقعا عشق باشد...!!

عشقی که صرف فعلش ماندن

قیدش دوطرفه بودن

صفتش مهر و محبت

فاعلش به جای من و تو

ما باشد...

عشقی که از او در آن خبری نباشد...

به راستی

چیره گردیدن دوستی بر کسی 

معنای واقعی عشق است؟؟

یا که تعلق قلب به کسی...؟؟

اصلا

کسی میداند که دهخدا را عشقی بوده است؟؟

یا که نه...؟؟

ما را باش

یکبار اشتباه کردیم و از نا بلدش عشق را خواستیم

حال باز هم در حال اشتباهیم...!!

ما را چه به جلد های زخیم و کلفت دهخدا

عشق را در همین غزل های شهریار

خواهیم جست...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

جنس عشق را چشیدم و کشیدم...

به بودنش 

به دیدنش

 معتاد شدیم...

بعد رفتنش

در نبودش

خمار شدیم...

ویران شدیم...

بی خواب شدیم...

بیمار شدیم...

تنها شدیم...

چه " آدم سوز" است

عشقی که جنسش بی وفایی ست...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

آشق بودنش کلاهی داشت

که سر دل گذاشت و رفت...

گشاد و بزرگ...

فقط نمیدانم چرا حالا

دلم

تنگ شده برای همان کلاه آشقی او...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

دل خوش بودیم به همین ماه پر نور

به همین نور شب های تنهایی کم نور

به همین هم صحبت نزدیک و یاور دور

به همین مهتاب و همین سنگ صبور

این همه گرفتی از من و این دل

بس نبود؟؟

یار و خنده و زندگی و این خواب و خیال را

که تو همه سند زدی و گرفتی و بردی

این آخرین همدم و هم صبحت شب های ما را

تو نگیر...

به نام خودت قسم

که شب های ما خودش تار است

از آنی که هست

تاریک ترش نکن...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

قرار بود تمام این نوشته ها غزل باشد

وزن و قافیه را بنویسم 

تا غزلی ردیف عشق تو باشد

ولی...

اَمان از این ولی ها و اَماها و اِی کاش ها

که هرچه خوب است را خراب میکند...

خواستم بگویم که عشقت شاعرم کرد

دیدم که رفتنت 

هرچه عشق و شعر و غزل بود را

سپید که هیچ

سیاه کرده است...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

آنچنان در حق من و این دل دعا کردند

که آخر در کنارم

در آغوشم

محکم مرا بغل کرده است...

نمی رود

نمیخواهم برود

این یک بار ماندنی ست

عشقش به من این بار

واقعی ست

فقط یک چیز

  • علی رجبی

یک کلام میگویم

اینقدر عشق را تفکیک نکنید

نگویید عشق فرهاد ، جان کندن است 

نگویید عاقبت مجنون به جنون رسیدن است

آهای لیلی خوش خط و نگار

آهای شیرین شیرین زبان

لیلی چه کرد؟؟ وقتی مجنون سر به بیابان گذاشت!!

شیرین چه کرد؟؟ وقتی که فرهاد جانش را پای کوه کندن گذاشت!!

آدم اگر آدم بود

حوا هم در کنارش بود

حوا اگر عاشق بود

آدم هم به کنارش عاشق بود...

یا که انتخابت اشتباه بوده و گله ای نیست از بی وفایی اشتباهات

یا که به حد آدم و حوا عاشق نبوده ای که باز هم گله از خود داری

اینقدر عشق را تفکیک نکنید

چرا که هم فرهاد جان داد و هم مجنون

وقتی هم شیرین و هم لیلی

زندگی میکردند و نگاهشان به جان کندن فرهاد و مجنون بود...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

نه شبی ماند برای خواب

نه روزی برای خیال

نه حتی دلی برای دوست داشتن دیگران...

این بود ، تمام آنچه نبودت

بر سر من و این دل 

آورد...

#علی_رجبی

  • علی رجبی