عشقی که شبیه هیچ عشقی نبود
پنجشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۸ ق.ظ
نشستم روی همان نیمکت آخرین دیدار...
ولی اینبار در شب و تنها
سیگاری بر لب و جستجویی برای آتش
و فکری که غرق در نبود تو بود...
آتشی زیر سیگارم روشن شد
آتشی که شبیه هیچ آتشی نبود...
خیره به رنگهای آتش و مات و مبهوت در زیبایهایش
که صدایی در گوشم گذشت و تکرار شد
صدایی که شبیه هیچ صدایی نبود...
"بکش
بکش که من هم نمیدانستم او بی وفاست
بکش
بکش که من هم نمیدانستم او بی وجدانست
بکش
بکش که من هم نمیدانستم..."
غرق در روشنایی آتش و غوطه ور در صدایی ناآشنا
که سیگارم تا آخر دود شد...
سیگاری که شبیه هیچ سیگاری نبود...
و درد عشقی که پس از خاموشی سیگار باز به سراغم می آمد...
"دردی که شبیه هیچ دردی نبود..."
و
"عشقی که شبیه هیچ عشقی نبود..."
#علی_رجبی