دوستت دارم هایش را جمع کرده ام ،
درون دفتری نوشته ام تا یادم بماند...
رفته است و به یادش باز کرده ام دفتر عاشقی را
تا مرور کنم عشق دوران قدیمم را...
هزاران دوستت دارم هست ولی
جز اولی
مابقی عادتی بود تکراری...
#علی_رجبی
- ۰ نظر
- ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۰
دوستت دارم هایش را جمع کرده ام ،
درون دفتری نوشته ام تا یادم بماند...
رفته است و به یادش باز کرده ام دفتر عاشقی را
تا مرور کنم عشق دوران قدیمم را...
هزاران دوستت دارم هست ولی
جز اولی
مابقی عادتی بود تکراری...
#علی_رجبی
چندباری مرا دیده بود در خیابان ، کوچه ها ، مغازه ها ؛ شاید تکرارش به ده ها بار میرسید...
مرا یا با همان تیپ درون عکس هایم یا با همان مدل موهای همیشگی ام یا شاید هم استایل راه رفتنم دیده بود ، مرا که دور از در جایی دیگر بودم ، شِبه مرا...
اما من هیچ نمیدیدم کسی را که کمی شبیه او باشد تا که در آن دوری ها او را از نزدیک دیده باشم تا کمی از دلتنگی ام کاسته شود...
هنوز هم نمیبینم کسی را شبیه او ، کسی که بعد از رفتنش کمی مانند او باشد یا حداقل توان راضی کردن دلم را داشته باشد...
نمیدانم یار
نگینی نشان عشقش کرد
با دست خود نثار دستم کرد...
چشم هر نا اهلی را
از من و دستم
با نگینش دور میکرد...
به عشقش خوش بودیم و هر روز
عاشقت تر از دیروزم میکرد...
وقت دلتنگی
نشانش
آرام و آرامم
میدانی چه می سوزاند دل را؟؟
اینکه هرجا میروم
شعر هر شاعری را میخوانم
نوشته ی هر نویسنده ای را مرور میکنم
همه یک صدا می گویند
اگر عاشقت باشد میماند و هرگز نمی رود...
میسوزم
میسوزم که