خدا رو چه دیده ای؟؟
شاید گناه من
همان نگاه کودکی بود که در ایستگاه
به دنبالم بود...
همان کودکی که با صدایش
در فکر فروش آدامسی به من بود...
و عجله ای که آن موقع همراهم بود...
گناهم شکستن دل همان کودک بود...
همان دلی که ساده و صاف و بی ریا بود...
اما او کودکی بیش نبود
حال بزرگ شده و حتی لحظه ای مرا یادش نیست
ولی چه گیرا بوده است دعایش
باید خدا رو شکر کنم که او مرا فراموش کرده است
با یک دعایش این چنین زندگی مرا وارون کرده است
وای به این زندگی اگر او هر روز و هر شب مرا با آه و نفرینش یاد میکرد...پناه بر خدا...
و اما گناه تو
(ادامه در ادامه مطلب)
- ۰ نظر
- ۲۷ دی ۹۶ ، ۱۲:۴۷