اتوبوس تنهایی
وقتی خواستم سوار اتوبوس بشم
دلم میخواست تنها باشم حتی تو این مکان عمومی
اتوبوس کاملا خالی بود، رفتم آخرین صندلی نشستم و منتظر شدم تا حرکت کنه
دلم گرفته بود ، تو خودم بودم ، به گذشته فکر میکردم و به آینده ای که همه اش خیال پردازی بود
عادت به خیال پردازی زیاد داشتم ولی یکم سرد شدم یا بهتر بگم خسته شدم
قبلا که بود غرق در رویای زندگی با اون بودم
حالا که رفته به خیال پردازی های زندگی با اون که فکر میکنم دلم میگیره و سرد میشم از رویاپردازی دیگه ای برای آینده خودم....
هر دقیقه که میگذشت تعداد سرنشین های اتوبوس بیشتر میشد
(ادامه در ادامه مطلب)
برای چند دقیقه نگاه به صندلی های اتوبوس کردم
چیز جالبی بود
هرکس وارد میشد به سمت صندلی هایی تک نفره میرفت یا صندلی های دو نفره را وقتی کاملا خالی بود انتخاب میکرد
چقدر ما داغونیم...
اینقدر غرق در تنهایی شدیم
اینقدر از تنهایی و تنها بودن لذت میبریم
که توی عمومی ترین مکان ها هم باز دلمون میخاد تنها باشیم
به سن و سال های آدم ها که نگاه میکردم
میدیدم همه سن و سالی سوار اتوبوس شدند و هرکدوم به تنهایی روی یک ردیف از صندلی ها تنها نشسته اند
فکر کنم همه ما عاشق هایی شکست خورده ایم
مهم نیست تو چه سن و سالی
ولی مطمعنم همه یک بار حداقل طعم شکست رو تجربه کردند که اینقدر از اجتماع و حتی دونفره شدن ها میترسند...
اتوبوس حرکت کرد و من که جز خیال پردازی تو این مسیر طولانی کاری نداشتم...
با خودم میگفتم کاشکی یکی پیدا میشد و به همه اون آدم هایی که دل شکستند و رفتند میگفت
زدی زیر قول و قرارات حلالت
خیانت کردی حلالت
یکی رو بازی دادی حلالت
خندیدی و رفتی حلالت
ولی این دل
این دل مال خداست
اینو شکستی حرامه
این دل یه جایی تو همین دنیا جلوتو میگیره
اونجوری میزنتت زمین که اینبار صدا میده
اره اینبار چنان صدایی میده که خودت متوجه میشی واسه همون دلی که شکستی الان به زمین خوردی....
اینبار صدای چوب خدا رو خودت میشونی و حس میکنی
از اون دنیا بهشون چیزی نمیگم که چی میشه
چون مطمعنم اون آدم های که دل دیگران را میشکونن
زیر قول و قرارهاشون میزنن و خیانت میکنند
بی وجدان هستند....
آدم بی وجدان هم دین نداره که از آخرت ترسی داشته باشه....
تو همین فکر و خیالها بودم
که رسیدم به ایستگاه مقصد
موقع پیاده شدن
به تک تک چهره ها نگاه کردم و رفتم
یه چیز مشترک دیدم
توی چهره ی تک تک اون آدم های غمگین و خسته
"تنهایی"
بدجوری موج میزد...
#علی_رجبی