خواست همه چیز را گردن من بیندازد
اینکه بعد از چند سال نخواست بماند
اینکه وفادار نماند به وفای من
اینکه خیانت کرد و با دیگری رفت
آن هم بعد چندین سال...
از اخلاق بدم گفت
از لجبازی هایم
از اینکه
- ۰ نظر
- ۳۰ دی ۹۶ ، ۲۳:۲۶
خواست همه چیز را گردن من بیندازد
اینکه بعد از چند سال نخواست بماند
اینکه وفادار نماند به وفای من
اینکه خیانت کرد و با دیگری رفت
آن هم بعد چندین سال...
از اخلاق بدم گفت
از لجبازی هایم
از اینکه
شده است شب بخوابی و صبح بیدار بشوی
ولی آدم دیگری باشی؟؟
شده است در لحظه ای عادت های زندگی ات
وارونه شود و جور دیگری شود؟؟
میشود...
درست همان شبی که گفت دیگر نمیشود
درست همان لحظه ای
هوای آدم هایی که صاحب نوشته های غمگین هستند را داشته باشید
فکر نکنید آنها نمیتوانند عاشقانه بنویسند
از عشق و زلف و خنده و یار و بوسه
میتوانند...
حتی خیلی هم بهتر و ماهرتر از خیلی های دیگر
ولی دروغگو نیستند...!!
نمیتوانند از حسی بگویند که خود هیچ ندارند...
برای
هربار به خیانت او فکر میکنم
در دلم آشوب میشود...
ولی کمی که میگذرد آرام میشوم
خدا رو حس میکنم
مثل مادری که در آغوشم میگیرد
مثل پدری که سرم را بر شانه هایش میگذارد
مثل خواهری که با من درد و دل میکند
وقتی در ذهنم به کارهای او فکر میکنم
به خیانتش
تنها خداست که با من حرف میزند
"آرام باش
بسپار به من
بگذار شاد باشد
شادی تو هم فرا میرسد
بگذار برود
تو هم یادت برود من این کار او را فراموش نمیکنم
آرام باش
من هستم"
خدا را دوست دارم
چون
تنها خداست که حال مرا میفهمد
تنها خداست که حضورش آرامم میکند...
تنها خداست که جواب کارهای تو را خواهد داد...
برای همین ، همه چیز را سپرده ام دست خودش...
#علی_رجبی
صدایی وحشتناک تر از شکستن دل نیست...
همان صدای سکوت دل
همان صدای بغض در گلو گیر کرده
همان صدای گریه های آرام شبانه...
#علی_رجبی
عشق واقعی را زمان و مکان مشخص میکند
هیچ وقت تا به زمان و مکانش نرسیدید فکر نکنید که او واقعا عاشق شماست
این عاشقی نیست این وابستگیست
زمان و مکانش همان هست که در آن همیشه جدایی رخ میدهد
در آن همیشه خیانت رخ میدهد
زمانش آن زمانیست که شما گرفتارید
زمانش آن زمانیست که او از شما دلخور است
زمانش آن زمانیست که
خدا رو چه دیده ای؟؟
شاید گناه من
همان نگاه کودکی بود که در ایستگاه
به دنبالم بود...
همان کودکی که با صدایش
در فکر فروش آدامسی به من بود...
و عجله ای که آن موقع همراهم بود...
گناهم شکستن دل همان کودک بود...
همان دلی که ساده و صاف و بی ریا بود...
اما او کودکی بیش نبود
حال بزرگ شده و حتی لحظه ای مرا یادش نیست
ولی چه گیرا بوده است دعایش
باید خدا رو شکر کنم که او مرا فراموش کرده است
با یک دعایش این چنین زندگی مرا وارون کرده است
وای به این زندگی اگر او هر روز و هر شب مرا با آه و نفرینش یاد میکرد...پناه بر خدا...
و اما گناه تو
(ادامه در ادامه مطلب)
زن ها حق دارند
حرف یک عمر زندگیست
حق دارند تو را به مردی دیگر
مردی با شرایط مالی بهتر ترجیح بدهند
هرچند عمری با تو بوده اند
هرچند قول و قراری گذاشته باشند
آنها حق دارند...!!
مرد ها هم حق دارند
(ادامه ی متن در ادامه ی مطلب)
وقتایی که یادم می افتد چه شد و چه کرد و چرایی رفتنش را
تمام وجودم به فکرش می رود!!!
به حرفایی که باید میگفت و بعد می رفت
به کارهایی که باید میکرد و بعد می رفت
به یادگاری هایی که باید میگذاشت و بعد می رفت...
ولی...
فکرم از اینها که میگذرد
یادم می افتد که گفت "دیگر دوستت ندارم"
یادم می افتد که گفت "دارم ازدواج میکنم"
یادم می افتد که "گوشی بر من قطع می کرد"
یادم می افتد که "از همه دنیا و عالم بلاکم کرد"
یادم می افتد که "کمدم پر از هدیه هایش است"
یادم می افتد که "کیفم پر از یادگاری هایش است"
یادم می افتد که رفت...
حلال و حرامی نصیبش نکردم
زمین خوردن گرمی نثارش نکردم
ولی به حرمت دل شکسته ام
به حرمت اشکهایی که ریخته ام
دعایی کردم با همان دل شکسته و اشک های ریخته ام
دعا کردم
همین فکر و خیالی که در سر من جا گذاشتی
همین عشق و احساسی که در دل من کشتی
همین آینده ی روشنی که از من باز داشتی
"همین ها" یک روزی به سراغت آید
که ببینی چه بلایی به سرم آمد...!!
ای کاش این دعایم برعکس میشد
کاش جوری میرفتی
کاش حرف هایی میزدی
کاش کارهایی میکردی
کاش یادگاری هایی میگذاشتی
که دعا میکردم
خوش بخت ترین آدم این جهان تو باشی....
#علی_رجبی
به تعداد موهای سرم
هربار در چاه و چاله ای افتادم
اسمت را چه کوتاه و چه بلند فریاد زدم تا نجاتم دادی...
هربار به موهای سفیدم نگاه میکنم
میفهمم فرصت یاری خواستن از تو کمتر می شود...
برای خود هیچ نمیخواهم امشب
فقط
خدایا...
مادر و پدر و خواهر و برادر حفظ کن برای دوستان و من
بیماری و درد و رنج و مشقت دور کن از یاران و من
عشق و مهر و محبت و وفا عطا کن برای عاشقان و من
خدایا...
دلم میگوید که بگویم
نه حلالش نه حرامش
آنکه عاشق کرد و رفت و برد از ما آرامش
میسپارم این دردِ دل را به خودت...
خدایا...
دلم میگوید که بگویم
به قرآن کریمت قسم
به شب های عزیزت قسم
نکن دلی را وابسته ی کسی که ندارد ارزش
نکن دلی را وابسته ی کسی که ندارد ارزش
میسپارم این دعای دل را به خودت...
#علی_رجبی