علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

تک تک واژگان هر شعری ،
عشقی را بروز میدهند
که نویسنده اش
هنوز هم عاشق است...

پ ن : نظرات شما دوستان عزیز
قوت قلبی ست از جانب قلب مهربانتان
ما را از این مهربانی بی بهره نگذارید...

طبقه بندی موضوعی

۹۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشقی» ثبت شده است

همه تقصیرش گردن من

اصلا خُرد شود این گردن اگر ندهد گردن

تو بیا

غنچه ای از باغ بهشتت میهمانم کن

با داغی لبان سرخت این گردن را 

داغش کن... 

که در این جهنم دنیا

چه میچسبد حرارت های بهشتت ...

ما را نیست باکی از آن جهنم و آن دنیا

تا تو باشی و این بوسه های آتشین

بهشت همینجاست و همین هم آغوشی...

 #علی_رجبی

  • علی رجبی

نه عصر پنجشنبه

نه غروب جمعه

نه حتی صبح شنبه

هیچ کدام فرقی ندارد

وقتی اویی که باید باشد

دیگر نباشد...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

تو را پیامبرش خواندم

وقتیکه عشق را دین دیدم...

پرستیدم 

نکو داشتم

وقتیکه به تو و این دین روی آوردم

ولی حیف

وقت کفر فهمیدم

کلام راست تو و این دین

همه دروغ بود و دروغ بود و دروغین

#علی_رجبی

  • علی رجبی

زیادی کم بود 

دوست داشتنت

آنقدر کم که زیادی بود 

بودنم...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

ارزش جنگیدن نداشت

برای کسی که خود 

قصد جنگیدن نداشت...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

رفت و دیگر از مرگ 

ترسی نیست...

مگر مرده را از مردن

 هراسی ست؟؟

#علی_رجبی

  • علی رجبی

همیشه یک نفر سوم وجود دارد

حالا میخواهید باور کنید میخواهید باور نکنید...

این نفر سوم 

قرار نیست همیشه رقیب شما باشد

گاهی یک دوست

یک رفیق

یا یک مشکل خودش نفر سومی میشود

در رابطه ای که همه چیز گل و بلبل است

یا به قول امروزی ها دوطرفه است...

باز هم باور نمیکنید؟؟

پس گوش کنید :

همه چیز فوق العاده بود...

روز و شب حرف میزدیم

آنقدر بهم نزدیک و صمیمی بودیم که 

  • علی رجبی

باختن همیشه که بد نیست

اصلا گاهی اوقات باید باخت !!

مثلا

همان وقتی که تو میخندی

همانجا باید به تو دل باخت...

یا

همان وقتی که تو در آغوش منی

همانجا باید برای تو جان باخت...

ولی...

امان از خنده های تو در آغوش من

به گمانم دین و ایمانم را ببازم...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

بین این دل نفهم و عقل گیر کرده بودم

تنها راهش همانی بود که هم دلم هم عقلم

موافق آن بودند

تسبیح مادرم را برداشتم

همانی که همیشه لابه لای جانمازش بود

همانی که میگفت مبترک شده است...

تصمیم درستی بود

شروع کردم

میبخشم

نمیبخشم

میبخشم

نمیبخشم...

بین بخشیدن و نبخشیدنت

بین دل و عقلم گیر کرده بودم

فقط

  • علی رجبی

باور کنی یا نکنی میخواهم تو را فراموش کنم !!

دلم میخواهد

آمدنت 

عاشق شدنت

بی وفا شدنت

رفتن و نماندنت را

از یاد ببرم...

انگار که تویی اصلا نیامده بوده است که بخواهد اینگونه برود...

بروم به چند سال پیش 

جایی که هنوز عاشق تو نشده بودم...

بشوم همان آدم قبل از تو

همان که قبل از تو .........

صبر کن

  • علی رجبی