بیا برگردیم به عقب
من و تو باهم
به چند سال پیش
میخواهم نشانت بدهم
من هم میتوانستم بروم
نه یک بار بلکه چندین بار
ولی ماندم
چون
- ۰ نظر
- ۲۸ دی ۹۶ ، ۱۸:۲۸
بیا برگردیم به عقب
من و تو باهم
به چند سال پیش
میخواهم نشانت بدهم
من هم میتوانستم بروم
نه یک بار بلکه چندین بار
ولی ماندم
چون
هربار به خیانت او فکر میکنم
در دلم آشوب میشود...
ولی کمی که میگذرد آرام میشوم
خدا رو حس میکنم
مثل مادری که در آغوشم میگیرد
مثل پدری که سرم را بر شانه هایش میگذارد
مثل خواهری که با من درد و دل میکند
وقتی در ذهنم به کارهای او فکر میکنم
به خیانتش
تنها خداست که با من حرف میزند
"آرام باش
بسپار به من
بگذار شاد باشد
شادی تو هم فرا میرسد
بگذار برود
تو هم یادت برود من این کار او را فراموش نمیکنم
آرام باش
من هستم"
خدا را دوست دارم
چون
تنها خداست که حال مرا میفهمد
تنها خداست که حضورش آرامم میکند...
تنها خداست که جواب کارهای تو را خواهد داد...
برای همین ، همه چیز را سپرده ام دست خودش...
#علی_رجبی
عشق واقعی را زمان و مکان مشخص میکند
هیچ وقت تا به زمان و مکانش نرسیدید فکر نکنید که او واقعا عاشق شماست
این عاشقی نیست این وابستگیست
زمان و مکانش همان هست که در آن همیشه جدایی رخ میدهد
در آن همیشه خیانت رخ میدهد
زمانش آن زمانیست که شما گرفتارید
زمانش آن زمانیست که او از شما دلخور است
زمانش آن زمانیست که
عشق مثل یک انسان در زندگی شماست
میتواند عمیق باشد مثل حضور پدر مادر خواهر برادر
میتواند صمیمی باشد مثل یک دوست
میتواند لحظه ای باشد مثل عبور یک رهگذر
عشق واقعی را نمیشود فراموش کرد!!
لحظه ای به نبود پدر مادر خواهر برادر فکر کنید...
نبود آنها را تا آخر عمر میشود فراموش کرد؟؟؟ خاطراتی که شما با خانواده داشتید تا آخرین روز زندگی با خود همراه دارید
قدر این عشق های واقعی را بدانید
عشق هایی که نه تنها در یک ماه...
نه تنها در 6 ماه...
(ادامه در ادامه مطلب)
کاش عیدی در بین ما آدم ها بود
که پس از روزهای دوری و جدایی
در آن عید
دوری حرام بود...
همچو فطر که در آن روزه حرام است...
کاش عیدی بود
که در آن زکات دوست داشتن و عشق
واجب بود...
همچو زکات فطره...
کاش...
کاش با رویت روی ماه معشوق
با گفتن تکبیر دوست دارم های معشوق
این عید
یک روزی آغاز می شد...
#علی_رجبی
دلم گرفته
به اندازه آن تنهایی که
عکس نوشته ای دید با این متن:
"یه عده هم هستن
که همیشه و همه جا تنهان"
تنهایی که اسم خودش را
در کامنت ها تگ کرده بود...!!
تا این حد دلم گرفته
و
تنهام...
#علی_رجبی
"بیشعور" شخص خاصی نیست
"بیشعور" آن حیوان خاص هست که
وسط رابطه ی دوست خودش و دیگری
نفر سومی را وارد میکند...!!
آن هم فقط به نیت بوجود آوردن
رابطه ای بهتر
فقط برای دوست خودش...
"بیشعور" اینچنین حیوان خاصی هست
"لطفا در هیچ رابطه ای حیوانی بیشعور نباشید"
"لطفا از این حیوانات بیشعور فاصله بگیرید"
#علی_رجبی
افتاد از چشمش
مهرم
با همان شیرینی حرف رقیبم...
افتاد از چشمم
مهرش
با همان شوری باران دلم...
چشم بستی از این ناله ی دل
زخم گذاشتی بر این دیده ی دل
چه چشم شیرینی که نگفتی به رقیبم!!
چه چشم شوری که ندیدی از آه دلم!!
امان
امان از آن چشم
که هم شور باشد و هم زخم
پناه
پناه از آن دل
که هم چشم باشد و هم دل
#علی_رجبی
زمان ؛
واژه ای که تغییر داد حرف هایت را
واژه ای که تغییر داد قول و قرارهایت را
"خواهم ماند" برای آینده
که تو در گذشته میگفتی...
"ماندم" برای گذشته
که تو حال گفتی...
"می مانم" برای حال
که تو
هیچ وقت
نگفتی...!!
زمان ؛
واژه ای که نشان داد "تو" را...
واژه ای که نشان داد "عشق تو" را...
#علی_رجبی
دیر فهمیدم
هربار دسری ، نوشیدنی یا غذایی با سلیقه ی خودش سفارش میداد
هیچ وقت ، هیچ وقت تا آخر تمامش نمیکرد
هربار هم میپرسیدم چرا نمیخوری؟
میگفت دیگر دوست ندارم... سیر شدم... میلی ندارم...
همان سفارشی که خودش با سلیقه ی خودش انتخاب میکرد...
و چقدر دیر فهمیدم
من هم سلیقه ی او بودم
من هم انتخاب او بودم
و من هم روزی دلش را خواهم زد
و یک روزی از من سیر خواهد شد
و یک آن روز آخر اتفاق افتاد...
حالا میفهمم که چقدر دیر فهمیدم...
#علی_رجبی