خنده های تو
همان سیب بهشتی ست
که باید چید و بویید و بوسید...
طعم تلخ گناه با خنده های تو شیرین است...
#علی_رجبی
- ۰ نظر
- ۰۱ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۳۰
خنده های تو
همان سیب بهشتی ست
که باید چید و بویید و بوسید...
طعم تلخ گناه با خنده های تو شیرین است...
#علی_رجبی
این تقدیر من ست...!!
قفس ،
جای عشق کبوترهایی چون من ست ؛
این بخت اوست ،
کبوتر جلدی چون من در قفس عشق اوست...
#علی_رجبی
خواست همه چیز را گردن من بیندازد
اینکه بعد از چند سال نخواست بماند
اینکه وفادار نماند به وفای من
اینکه خیانت کرد و با دیگری رفت
آن هم بعد چندین سال...
از اخلاق بدم گفت
از لجبازی هایم
از اینکه
شده است شب بخوابی و صبح بیدار بشوی
ولی آدم دیگری باشی؟؟
شده است در لحظه ای عادت های زندگی ات
وارونه شود و جور دیگری شود؟؟
میشود...
درست همان شبی که گفت دیگر نمیشود
درست همان لحظه ای
قدر عشق را عاشقی فهمد که یارش رفته باشد
وفا را عاشقی فهمد که یارش بی وفا باشد...
عجب رسم عجیبی ست!!
هرچه باید فهمید
همه از اویی باید فهمید که خود هیچ ،
نفهمید...
#علی_رجبی
نیازی به بحث کردن نیست
خسته هستم
و حوصله ای هم دیگر نیست
برگه ی اعتراف نامه را بیاوردید
مینویسم...
همه چیز را اعتراف میکنم...
"من گناهی ندارم
همه چیز تقصیر
عشق را باید در قفس حبس کرد
درِ آن را محکم بست و از آن مراقبت کرد!!
مرغ عشقم را که پراندم ، بی وفا شد
عشقش فراموش و جفت او تنها شد
از همه بدتر
جفتش تنها شد و مرد ؛
او عاشق مرغی دیگر شد...
آن که مرغ عشق بود این چنین شد!!
امان از عشق این روزهای آدم ها...
وای به حال آدم ها و دل آدم ها...
#علی_رجبی
میدانم که میشود
میشود دوباره خوشحال بود
دوباره خندید
دوباره عاشق شد
دوباره کسی را دوست داشت
دوباره خاطره ساخت...
میدانم که میشود
اصلا نه دوبار بلکه چندین بار...
ولی این تو هستی که نمیدانی
نمیدانی که همه این دوباره ها و چند باره ها
همه تکراریست...!
تکراری که در همه آن ها حضور داری
تکراری که همه آنها مرا به یاد تو می اندازند...
همه آن میشودها شدنیست
ولی فراموش کردن تو در آن تکرارها ناشدنیست...
حال تو بگو
باز هم میگویی میشود؟
فراموش کردن تو را میگویم...
نادیده گرفتن حضور تو در دلم را...
#علی_رجبی
حقه ای بود که تقدیر به گردن گرفت
رفتن او را
سرنوشت به تقصیر گرفت
غافل از این بخت و از این طالع شوم
این دل او بود
که راه رفتن ،
در پیش گرفت...
#علی_رجبی