علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

نوشته ها و دلنوشته های علی رجبی

علی رجبی

تک تک واژگان هر شعری ،
عشقی را بروز میدهند
که نویسنده اش
هنوز هم عاشق است...

پ ن : نظرات شما دوستان عزیز
قوت قلبی ست از جانب قلب مهربانتان
ما را از این مهربانی بی بهره نگذارید...

طبقه بندی موضوعی

گاهی وقتها که در حالت تنهایی 

بیشتر از همه وقت ها تنها میشوم

به دنبال بهانه هایی میگردم برای شاد بودن

مثلا شب که میشود

به فردای خودم فکر میکنم

به اینکه تا چه ساعتی از ظهر میتوانم بخوابم!!

میدانی

دوره ی من و تو ، بد دوره ای شده است

هرچه باعث شادی ست 

همه هزینه هایی دارد که لعنت کند خدا 

باعث و بانی اش را

ولی مگر از خواب هم شادی ای ارزان تر میتوان یافت؟؟

البته اگر دل و دلتنگی هایم 

مجالی به چشم و ذهنم برای خواب بدهد...

بگذریم

بهانه های شادی زیادند

مثلا 

  • علی رجبی

بخیر شدن شب ها برایم دیگر

محال است

بخیر شدن صبح هم برای خودش 

رویایی شده است...

یک نفر

یک نفر باید فقط پیدا شود

تا "غروب جمعه ام" را 

بخیر کند...

یک نفر که ترجیحا

فقط باید ،

"تو" باشد...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

میان این همه گلهای رنگارنگ و زیبای چمن زار

چشمم به جمال سرخ و چشمان سیاهش افتاد

بی خود از این جمع و عشوه ی گل های برگ دار

با چشم چیدم و بوییدم و بوسیدم و عشقش به جانم افتاد...

امان...

امان از این گونه های سرخش...

امان از این سرخی لب هایش...

امان از این سیاهی چشمانش...

امان از این مهر و محبت و عشوه های نازش...

وای بر من و  این دیده و این چشمم

که دیدم در باد رقص موهای پریشانش...

کور شد از دیدن گلی دیگر چشمانم

که در یادم جا خوش کرده است خنده هایش...

چه کنم من

چه کند دل

  • علی رجبی

دقیقا با همان لحن

که در آن حالت مجنون شده ی شب

دور از من

دورتر از من

خوردی به خدایت سوگند

"بی تو من میمیرم

تا ابد

عاشقت میمانم"

به تو من میگویم

در همین حالت دلتنگ شده ی شب

دور از تو

دورتر از آن دوری آن شب

دقیقا

بعد از آن شکست دلم

شکست عهد و پیمانت

"بی تو من

زنده ام اما

زنده ای چون من 

مرده است"

به خدایم سوگند

تا ابد

این دل من

عاشق آن شب مجنون شده ی تو

مانده است

یا که میماند..."

#علی_رجبی

  • علی رجبی

لعنت به ساعت زنگ دار اتاقم

شکستم...

تا آخرین بارش شود

مرا در با تو بودن

بیدار میکند...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

تلخ یعنی

نبود خنده های شیرین یارت

هنگامی که بیفتد یادت

به یادش...

و تلخ تر از آن تلخی

هنگامی ست که عشقت

پیِ عشقش

مدت ها

رفته باشد...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

گمان می بردم 

که دوران تیره و تار حاکمان ظالم 

گذشته است...

تا که شب را

دور از تو

زیر بار ظلم رفتنت

تیره تر از گذشته می بینم...

#علی_رجبی

  • علی رجبی

گاهی یک دلیل برای خوشحالی کافی ست

مثلا عید باشد 

پشت هم خنده و شادی بسیار باشد

یا که در جمع رفیقان 

شوخی و شیطنت های دوستانه باشد

مثلا خانواده ات شاد باشد و از شادی انها زندگی برایت شیرین باشد...

اما

  • علی رجبی

اندکی چشم مرا سست شده است

درست است؟؟

شهریور است یا که پاییز و خزان است؟؟

نور آفتاب دلم سرد و

ریزش موی سرم پاییز است...

داغ دل را چه بگویم

که چون تابستان ، 

حار و سوزان است...

هرچه دور می نگرم یار نمی بینم

عاشق شده ام ولی

معشوقه ای در کار ، نمی بینم...

چشم من کور ، ببینید شماها

من خزانم ؟؟

یا که فصلم ، 

فصل تنهایی و اندوه و 

جفا هست؟؟

#علی_رجبی

  • علی رجبی

قسمِ جانِ من و جانِ خودش خورد

"میمانم..."

قسمِ جانِ خدا خورد

میماند...

جانِ من هیچ

جانِ خودش در خطر است

خدا هم هیچ

روزگار رحمش کند...

#علی_رجبی

  • علی رجبی